حکومت عراق در سال 1359 با حمله ناگهانی به جمهوری اسلامی ایران جان ̦مال̦و ناموس و خاک این کشور را مورد تجاوز قرار داد . در یان زمان ارتش و سپاه و سایر نیروهای انتظامی به واسطه ی عدم انسجام و درگیری های داخلی که وجود داشت نمی توانستند به تنهایی در برابر تجاوز عراق مقاومت کنند . در چنین شرایطی نیروهای مردمی برای دفاع از اسلام و مسلمین و میهن ̦ بسیج شده و به جبهه های جنگ اعزام شدند تا با حضور دلیرانه ی خود در مرزها تا حدودی عدم آمادگی نیروی نظامی و انتظامی را جبران نمایند .
نیرو های مردمی و بسیجیان تحت هدایت و فرماندهی حضرت امام خمینی «ره» با پیام ها و سخنان حکیمانه ی آن رهبر فرزانه روحیه ی مضاعفی برای مقاومت و ایستادگی و ایثار در برابر دشمنان می یافتند .
نیرو های مردمی ابتدا به صورت پراکنده و بدون سازماندهی به مناطق جنگی جنوب کشور عزیمت می کردند و در جنگ های چریکی و نامنظم تحت فرماندهی شهید دکتر چمران در قالب گروه های رزمی در مناطقی از جبهه های کشور به دفاع می پرداختند . گروهی دیگر از مردم و بسیجیان با مراجعه به سپاه پاسداران تقاضای عزیمت به جبهه های نبرد حق علیه باطل را می نمودند و همراه برادران سپاهی برای دفاع از میهن خویش به جبهه های نبرد می رفتند نیروهای مردمی علاوه بر حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل در نقاط مرزی کشور با گروه های تروریستی و خراب کار داخل کشور نیز مقابله می کردند . با همکاری بسیجیان دیری نپایید که سازمان گروه های تروریست و ناامن کننده گان جامعه فرو پاشیدند عضویت حضور یک پارچه ی مردم در پایگاههای مقاومت بسیج شهری و روستایی مدرسه و دانشگاه موجب گردید مساجد حسینیه ها و پایگاهای بسیج کانون جزب و هدایت مردم به جبهه های جنگ شوند و اعزام بسیجیان از طریق پایگاهای مقاومت به جبهه ها صورت گیرد همین مکان محل جمع آوری کمک های مردمی به پشتیبانی از رزمندگان سلحشور شد سازندگی و عمران شهرها و روستاهای خراب شده ی جبهه های جنوب به ویژه شهر های سوسنگرد ̦بستان ̦ هویزه و ..... را نیروهای مردمی و بسیجی بر عهده گرفتند و از طریق جهاد سازندگی و هلال احمر جمهوری اسلامی ایران جذب و سازماندهی شدند در طول هشت سال دفاع مقدس بالغ بر دو میلیون نفر از اعزای بسیج به جبهه های جنگ عزیمت نمودند که تعداد زیادی از بسیجیان چندین بار در جبهه های نبرد حضور یافتند عده ای از آنان فرماندهی گردان تیپ و لشگر های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده گرفتند و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند
جوانان و نوجوانان دانش آموز در پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس نقش برجسته و تعیین کننده ای داشته و با طلایه داری در جبهه ها و تقدیم بیش از 36000 شهید و هزاران جانباز و آزاده در طول دوران جنگ تحمیلی دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی به خوبی ادا نمودند.
در ایام پس از جنگ تحمیلی نیز «بسیج دانش آموزی» به عنوان میعادگاه تداوم دفاع همه جانبه نوجوانان دانش آموز از دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی عرصه دیگری از حیات خویش را به نمایش گذاشت و همین امر به خوبی موید این نکته است که در دوران اخیر توجه بیش از پیش و همه جانبه به این سازمان قانونی لازم و ضروری به نظر می رسد.
با این حال فردا- دوشنبه هفتم آبان ماه- آغاز هفته بسیج دانش آموزی است، برای اطلاع از وضعیت این سازمان و طرح دیدگاه های کارشناسان و صاحب نظران درباره ضعف ها و قوت های سازمان بسیج دانش آموزی همراه این گزارش باشید.
بسیج دانش آموزی زیرساخت ارکان اصلی بسیج است
جذب، آموزش عمومی، سازماندهی، تجهیز، حفظ انسجام و بکارگیری دانش آموزان بسیجی در قالب گروه های مقاومت، عمق بخشی داخلی به انقلاب اسلامی و تحقق بخشی از ارتش 20 میلیونی و حضور فعال و موثر و سازمان یافته در عرصه های فرهنگی، علمی، پژوهشی، امنیتی، اجتماعی، سازندگی، امدادی، دفاعی و نشر و گسترش فرهنگ و تفکر بسیجی و مقابله با تهاجم فرهنگی در مدارس، از جمله ماموریت های بسیج دانش آموزی محسوب می شود.
«بهروز همتی» کارشناس امور آموزش و پرورش درباره بسیج و تشکیل بسیج دانش آموزی می گوید: «بسیج به عنوان یک نهاد مردمی و ارزشی در پنجم آذرماه سال 1358 با تیزبینی و هوشیاری حضرت امام خمینی (ره) و با نگاه به آینده تشکیل شد و در طول دوران انقلاب و دفاع مقدس در درگیری های داخلی و سرکوب ضد انقلاب نقش مهم و موثری را ایفا نمود و در جبهه های حق علیه باطل حضوری جدی داشت، در این میان نیز نوجوانان دانش آموز نیز در بسیج فعالیت داشتند و حدود 36هزار شهید را تقدیم انقلاب کردند و همین مسئله ضرورت تشکیل سازمانی تحت عنوان بسیج دانش آموزی را دوچندان کرد.»
همتی با اشاره به این که بسیج دانش آموزی پایه و مبنای بسیج دانشجویی است می گوید: «امروز بسیج دانش آموزی زیرساخت تمام ارکان اصلی بسیج است و تقویت کمی و کیفی آن به نوعی به تقویت مراتب بالاتر بسیج می انجامد، بر همین اساس انتظاری که از مسئولان مربوطه می رفت و می رود این است که باید به این سازمان ارزشی توجه ویژه ای اعمال نمایند.»
این کارشناس بسیج دانش آموزی را محلی امن برای پرورش استعدادهای انقلاب اسلامی می داند و می گوید: «اگر می خواهیم نیروهای خالص و مخلصی را در عرصه ارزش های انقلاب تربیت کنیم و فرزندان با نگاه انقلابی رشد یابند و در مجامع علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در سطح کشور و حتی مجامع بین المللی درخشش داشته باشند و در عین حال حافظ دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی باشند باید به بسیج دانش آموزی بیشتر بها بدهیم و به تقویت همه جانبه آن به عنوان زیربنای حفظ تمامی ارزش های انقلاب بپردازیم.»
خلوص نیت نوجوانان
دوران نوجوانی به عنوان یکی از مهمترین ایام عمر آدمی به نوعی به شخصیت فردی و اجتماعی انسان شکل می دهد به گونه ای که در آینده هر نوع هنجار یا ناهنجاری که در رفتار افراد به وجود می آید به نحوه تربیت آن فرد در دوران نوجوانی برمی گردد.، به بیان دیگر باید گفت که شکل گیری شخصیت افراد به نوع تربیت و آموزش آنها در دوران کودکی و نوجوانی مرتبط است.
خانم «مهوش خرسندنیا» دبیر ریاضی و از کارشناسان آموزش و پرورش می گوید: «اگر بخواهیم تفکر واقعی بسیجی با معیار تعریف شده ارزشی آن را در بطن و متن جامعه ساری و جاری کنیم و به صورت ریشه ای و عمیق به آرمان های انقلاب اسلامی بپردازیم باید به فکر تقویت بسیج دانش آموزی باشیم.»
خرسندنیا می گوید: «بچه های دانش آموز خلوص نیت بیشتری دارند و از پاکی و زلالیت خاصی برخوردارند و مسایل مختلف جامعه را براساس سود و زیان مادی نمی بینند و خالصانه تر عمل می کنند، به همین دلیل بهتر می توان آنها را با اصول و ارکان مهم انقلاب آشنا کرد و بسیار عمیق تر و بهتر جذب می شوند و تربیت آنها برابر معیارهای انقلابی ریشه دارتر خواهد بود.»
این کارشناس مسایل آموزش و پرورش آگاه کردن خانواده ها از وظایف و عملکردهای بسیج دانش آموزی را لازم و ضروری می داند و می گوید: «خیلی از خانواده ها هنوز از اهداف بسیج دانش آموزی بی اطلاعند و با وظایف این نهاد انقلابی آشنا نیستند، که این مسئله به ضعف اطلاع رسانی مسئولان مربوطه بر می گردد، یعنی باید در جلسات مهمی مثل انجمن اولیا و مربیان کارکردهای بسیج دانش آموزی را به اولیاء دانش آموزان ابلاغ کنیم و یا از طریق رسانه های جمعی به اطلاع رسانی در این باره بپردازیم.»
حضور بسیج در عرصه های علمی و پژوهشی
امروز یکی از وظایف کلی بسیج حضور در عرصه های علمی و پژوهشی کشور است که تشکیل کلاس های علمی، آموزشی و اجرای پژوهش های علمی جهت تقویت بنیه علمی و پژوهشی و ارتقای سطح تحصیلی دانش آموزان از اهم این وظایف محسوب می شود.
«حبیب الله حسینی» مدیر مدرسه راهنمایی شهید افتخاری در منطقه 14 آموزش و پرورش تهران می گوید: «اگر به معنای مصدری بسیج توجه کنیم یعنی آماده شدن، معنای مفعولی آن آماده شده و در ادبیات دینی بسیج یعنی علی وار بودن و امروز بسیج دانش آموزی شجره طیبه ای است که با خون 36 هزار دانش آموز آبیاری شده است.»
وی درباره ضعف های بسیج دانش آموزی می گوید: «به نظر من تنها ضعفی که دیده می شود نبود افراد متخصص در جهت آگاه سازی افکار عمومی و نبود تبلیغات کافی در این زمینه است، اگر می خواهیم آن بسیج خالص و مخلص دهه 60 را داشته باشیم باید مسئولان امر یک پارامترهای خاص و ویژه ای را در نظر داشته باشند و برای دانش آموزانی که عضو فعال یا عادی هستند امتیازاتی مثل کم شدن خدمت سربازی یا هموارشدن ورود به دانشگاه و... را در نظر بگیرند.»
وی می گوید: «باید کارکردهای بسیج دانش آموزی عملی تر و اطلاع رسانی در این باره ملموس تر باشد و جنبه های تشویقی نیز افزایش یابد.»
وی به ناآشنایی خانواده ها با اهداف و کارکردهای بسیج دانش آموزی اشاره می کند و می گوید: «به نظر من باید زمینه ای را فراهم کنیم تا خانواده ها با بسیج دانش آموزی آشنا شوند و اطلاع رسانی را در این باره به نحو مطلوبی سازماندهی کنیم.»
حسینی درباره مفیدبودن اردوهای بسیج دانش آموزی می گوید: «اردوها بسیار مفید هستند اما تنها نقطه ضعفی که وجود دارد این است که اردوها در سال نهایتا یکبار آنهم برای افراد خاصی انجام می شود و این امکان وجود ندارد تا بتوان مثلا2 یا 3 هزار نفر را در یک اردوی 2، 3 روزه شرکت داد.»
وی می گوید: «بنده به عنوان یک مدیر مدرسه پیشنهاد می کنم که اگر قرار است بسیج ما همان ارتش 20میلیونی باشد لازم است که در بسیاری مسایل بازبینی کنیم، هم به تشریح عملکرد و اهداف بسیج دانش آموزی در سطح افکار عمومی و خانواده ها بپردازیم و هم به تقویت برنامه های موجود اهتمام نماییم.»
چهارمیلیون و 600 هزار نفر دانش آموز بسیجی در کشور
در سال 1371 توافقنامه ای میان مسئولان نیروی مقاومت بسیج و وزارت آموزش و پرورش نوشته شد و به مجلس شورای اسلامی این توافقنامه به صورت لایحه ای از سوی دولت جهت تشکیل نهادی قانونی به نام بسیج دانش آموزی ارایه گردید.
مجلس شورای اسلامی نیز پس از مدت ها بحث و بررسی در تاریخ نهم اردیبهشت 1375 قانونی را با عنوان «قانون تشکیل و توسعه بسیج دانش آموزی» به تصویب رساند.
ماده واحده این قانون دارای 7 تبصره است که براساس هفتمین تبصره آن، هشتم آبان ماه هر سال که مصادف است با سالروز شهادت دانش آموز بسیجی شهید محمدحسین فهمیده به عنوان روز بسیج دانش آموزی تعیین گردیده است.
سردار محمد صالح جوکار، رئیس سازمان بسیج دانش آموزی کشور درباره آمار دانش آموزان عضو بسیج می گوید: «در حال حاضر حدود چهار میلیون و 600 هزار نفر در کشور عضو سازمان بسیج دانش آموزی هستند.»
وی با اشاره به اینکه قانون تشکیل بسیج دانش آموزی از سال 1375 در مجلس تصویب شده بود، می گوید: «به دلایل نامشخص آیین نامه آن تاکنون معطل مانده بود، اما در سال جاری در هیئت دولت این مهم به تصویب رسید.»
وی با بیان اینکه هدف سازمان بسیج دانش آموزی ترویج فرهنگ بسیجی در جامعه دانش آموزی کشور است می گوید: «حفظ، توسعه و تعمیق انقلاب اسلامی نیز از دیگر اهداف این سازمان است.»
اعتبارات ناکافی در بخش بسیج دانش آموزی
سردار جوکار با اشاره به اینکه اعتبارات بسیج دانش آموزی در سال جاری از افزایش 10 درصدی برخوردار بوده است، تصریح می کند: «در بخش سرانه دانش آموزی 50درصد توسط سازمان آموزش و پرورش و 50درصد توسط بسیج دانش آموزی تأمین می شود که این مبلغ برای تولید برنامه های فرهنگی و تربیتی دانش آموزان ناکافی است.»
سرهنگ علیرضا لایق حقیقی، رئیس سازمان بسیج دانش آموزی استان تهران نیز با اشاره به نقش و جایگاه مهم بسیج دانش آموزی خطاب به نمایندگان مردم در خانه ملت می گوید: «انتظاری که از مجلس شورای اسلامی داریم این است که عملکردها و نیازهای بسیج دانش آموزی به عنوان بسترساز تقویت بنیه ارکان مختلف بسیج را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند و با اختصاص بودجه به این نهاد انقلابی، به رشد جدی و همه جانبه بسیج و مأموریت های آن کمک کنند.» رئیس سازمان بسیج دانش آموزی استان تهران می گوید: «محل تولد، رویش و رشد بسیج در بسیج دانش آموزی نهفته است به بیان دیگر باید اذعان داشت که لازمه تقویت فرهنگ بسیجی در کشورمان تقویت بسیج دانش آموزی است، چون اگر در این نهاد موفق عمل کنیم قطعا در ساختارهای بالاتر بسیج موفقتر خواهیم بود و با توجه به اینکه بسیج دانش آموزی یک سازمان قانونمند است توجه و عنایت ویژه به رشد و تقویت آن به حفظ و تقویت زیرساختهای اصلی انقلاب و نظام می انجامد.»
شهید 14 ساله با بیان اینکه « اسلام در خطر است» به جبهه رفت
شهید 14 ساله «مجتبی شیخی کرمی» با بیان اینکه «اسلام در خطر است پس من باید به جنگ بروم» به جبهه حق علیه باطل اعزام شد.
«شهید مجتبی شیخی کرمی» در تاریخ 6 فروردین سال 1348 در شهر کرمانشاه متولد شد. او از کلاس اول راهنمایی تا کلاس سوم راهنمایی با علاقه خاصی که به فعالیتهای انقلابی داشت. با اعتقادی راسخ در مسجد و پایگاه بسیج محل زندگی، فعالیت میکرد.
«شهید مجتبی شیخی کرمی» در سال 1361 توانست خانواده خود را راضی کند و با "تیپ نبی اکرم (ص) " به محور قصرشیرین اعزام شود. علیرغم توصیههای فراوان خانواده و دوستان برای ادامه تحصیل، میگفت «اسلام در خطر است و حضرت امام خمینی (ره) دفاع را به عنوان واجب کفایی دانستهاند، چون حفظ اسلام از همه چیز واجبتر است پس من باید به جنگ بروم».
بر اساس این گزارش، این شهید دانشآموز 3 ماه در جبهه حضور داشت و بعد از برگشت، به تحصیل پرداخت. وی پس از چند بار اعزام به جبهه، در آخرین اعزام در 12 اسفند سال 1362 در عملیات "والفجر 5 " در منطقه چنگوله که مسئولیت تیربارچی گرینوف داشت با اصابت ترکشی به ناحیه سر، در سن 14 سالگی به مقام رفیع شهادت نایل شد.
شهید 14 ساله به نحوه استفاده از بیتالمال خیلی حساس بود
پدر «شهید مجتبی شیخی کرمی» گفت: مجتبی به نحوه استفاده از بیتالمال خیلی حساس بود و بر این اعتقاد بود که همه ما برای مصرف هزینههای بیتالمال مسئول هستیم.
امیدبگ شیخی کرمی در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: در زمان جنگ، وضع مالی ما خوب بود. به همین دلیل یک ماشین پر از هندوانه به قیمت 30 هزار تومان خریدم و برای رزمندگان به جبهه بردم. بعد از تحویل هندوانهها به کنار سنگر فیض 4 که مجتبی در آنجا مستقر بود، رفتم. مجتبی از دیدنم خیلی خوشحال شد و آن شب تا صبح، با هم در سنگر نشسته بودیم.
پدر«شهید مجتبی شیخی کرمی» ادامه داد: مجتبی از خاطرات میگفت و من با شوق حرفهایش را گوش میکردم، او میگفت «یک شب در سنگرخوابیده بودم. صدایی در لابهلای بوتهها پیچیده شده بود، فکر کردم عراقیها در آن بوتهها حضور دارند. بیدار شده و همه جا را به تیربار گرفتم، بعد از مدتی متوجه شدم لابهلای بوتهها چیزی نیست. خیلی ناراحت شدم که تعدادی از تیرها را بیهوده شلیک کردم.»
شهید مجتبی 14 ساله خطاها را با اخلاق نیکو تذکر میداد
همرزم شهید دانشآموز «مجتبی شیخی کرمی» گفت: مجتبی خطاهای ما را با زبان خوش و اخلاقی نیکو تذکر میداد.
حمید کنجوری در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: در یک گروه 4 نفری که خیلی به یکدیگر علاقهمند بودیم، فرمانده بر حسب ضرورت تصمیم گرفت تا مجتبی و یکی دیگر از بچهها را به سمت سنگرهای مرز خسروی اعزام کند. ما دوست نداشتیم لحظهای از هم جدا شویم و بالاخره تصمیم گرفتیم سوئیچ ماشین فرمانده را برداریم تا نتواند ما را از هم جدا کند. این کار را انجام دادیم و زمانی که فرمانده علاقهمندی ما به یکدیگر را دید. هر 4 نفر ما را به سنگر فیض 4 برد و ما به مدت یک ماه و چند روز در آنجا مستقر شدیم.
منبع: خبرگزاری فارس با همکاری انجمن اسلامی دانش آموزان
مادر شهید دانشآموز: محمد برای من یک معلم و الگو بود
مادر شهید دانشآموز گفت: نماز خواندن بلد نبودم در حالی که محمدکرم 10 سال بیشتر نداشت پشت سرش میایستادم و نماز میخواندم او برای من یک معلم و الگو بود.
مادر شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» 15 ساله، با بیان خاطراتی از وی میگوید: محمد مثل همه بچههای دیگر قبل از تولد تا زمان شهادت لحظه به لحظه برای من خاطره بود؛ محمد برای من یک فرزند نبود بلکه یک معلم و الگو بود.
من نماز خواندن بلد نبودم در حالی که او 10 سال بیشتر نداشت به من گفت «مادر باید نماز بخوانی آن هم اول وقت» من میگفتم «من سواد ندارم» میگفت «من نشانت میدهم خیلی آسان است» بعد پشت سر او میایستادم و نماز میخواندم.
یک روز بعد از اتمام کار کشاورزی، با لحن خیلی مظلومانه و آرامی گفت «مادر اجازه میدهی به جبهه بروم اگر نروم میگویند که من بیغیرت و ترسو بودم».
من با وجود اینکه خیلی نگران بودم اما گفتم «حالا که خیلی دوست داری بروی، برو» از خوشحالی خدا را شکر میکرد و از من به خاطر اجازه دادن برای اعزام به جبهه تشکر کرد.
زمانی که محمد به مرخصی میآمد در تمام کارها به من کمک میکرد و نمیگذاشت که من سر چاه بروم و آب بیاورم.
زنهای همسایه به من میگفتند خوشا به حالت محمد خیلی زرنگ است؛ هم به جبهه میرود هم هنگام بازگشتن از جبهه کارهای شما را انجام میدهد.
یک بار که محمد به مرخصی آمده بود گفت «مادر چند نفر از بسیجیان فرار کردهاند ولی من اهل فرار نیستم؛ مرگ از ننگ برایم بهتر است»؛ خیلی دوست داشت دیگران را برای اعزام به جبهه تشویق کند و میگفت « مادر اگر من شهید شدم گریه نکنی من در راه حق و در مسیر امام حسین (ع) شهید میشوم؛ دوست ندارم دشمنان انقلاب از گریه شما خوشحال شوند».
وقتی که محمد شهید شد، نمیگذاشتند جنازهاش را ببینم؛ گریه میکردم و میگفتم «نمیگذارند مادرت جنازهات را ببیند؛ دلم برایت خیلی تنگ شده» با اصرار زیاد چهره پاک و نورانیاش را دیدم؛ او خیلی آرام خوابیده بود.
سفارش شهید محمد کریم 15 ساله به جوانان رفتن به جبهه بود
شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» جوانان را برای اعزام به جبهه سفارش کرده و شهادت را بهترین فیوضات الهی میدانست.
شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» در دوم شهریور سال 1347 در روستای قمشه فرامان کرمانشاه در خانوادهای مستضعف دیده به جهان گشود.
شهید محمدکرم قمشه به علت فقر مالی و تنگدستی تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواند و بعد از ترک تحصیل مشغول به کار کشاورزی شد.
براساس این گزارش، شهید محمدکرم به نماز اول وقت و دعوت جوانان برای اعزام به جبهه خیلی سفارش میکرد؛ او شهادت را بهترین فیوضات الهی میدانست و معتقد بود که تا صدام نرود صلح نخواهیم کرد.
شهید محمدکرم در سال 1362 وارد پایگاه بسیج شد؛ در مورخه 30 بهمن 62 در عملیات والفجر 5 چنگوله با اصابت ترکش خمپاره به ناحیه شکم و پهلوی راست با لباس مقدس بسیجی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
در ادامه این گزارش پیکر این شهید 15 ساله طی مراسم باشکوهی در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.
شهید 15 ساله با آرزوی شهادت به جبهه رفت
دوست شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» گفت: محمدکریم علاقه خاصی برای اعزام به جبهه داشت و با آرزوی شهادت به جبهه رفت.
هدایت رنجکش با بیان خاطراتی از محمدکرم قمشه گفت: قبل از پیروزی انقلاب، یک روز نیروهای ساواک به خاطر فعالیتهای انقلابی چند تن از روستاییان، به روستا ریختند و مردم را اذیت کردند به طوری که مردی را عریان کرده و مقابل چشمان همه کتک زدند؛ محمدکرم با توجه به سن پایینش خیلی ناراحت شد و با عصبانیت گفت «نامردها بگذارید بزرگ شوم حق این مردم مظلوم را از شما خواهم گرفت».
وی ادامه داد: محمدکرم در مدرسه نماز اول وقت میخواند و میگفت «کسی که نماز بخواند دینش کامل است و خداوند آرزوهایش را برآورده میکند».
رنجکش اضافه کرد: یک روز قرار شد نماز جماعت در مدرسه برگزار شود؛ دعوت مردم روستا را شهید محمدکرم که شاگرد زرنگ و با لیاقتی بود بر عهده گرفت و به تنهایی تمام اهالی روستا را به نماز جماعت دعوت کرد؛ وقت نماز جماعت با تعجب دیدیم همه اهالی روستا برای اقامه نماز آمدهاند؛ بعد از نماز سربازهای رژیم شاه ریختند و تمام خانههای روستا را گشتند؛ آنها تمام مردهای روستا را برده و بعد از انداختن در آب و گل روی خارهای بیابان دواندند.
وی افزود: من و شهید به همراه چند نفر از دوستان که با اشک صحنه آزار و اذیت مردان روستایی را میدیدیم، خیلی عصبانی شدیم ولی کاری از دستمان بر نمیآمد؛ شهید میگفت «خدا نشناسها چه ظلمی میکنند، اینها اسلحهشان کجا بود؟ شما که همه جا را گشتید و چیزی پیدا نکردید پس چرا مردم را اذیت میکنید».
رنجکش به علاقه شهید قمشه به امام خمینی(ره) اشاره کرد و اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب، شهید محمدکرم 2 قاب عکس از امام خمینی(ره) را در دست خود گرفته بود و در روستا میچرخید.
وی اضافه کرد: پس از شروع جنگ تحمیلی، محمد علاقه خاصی برای اعزام به جبهه داشت؛ به او میگفتم «بسیجی زیاد است لزومی ندارد ما به جبهه برویم» او میگفت «اگر همه بگویند بقیه هستند پس چه کسی به جبهه میرود».
رنجکش ادامه داد: در زمان اعزام به جبهه به او گفتم «هنوز به منطقه نرفتهای» او گفت «نه، در دوره آموزشی هستم و تا آخرین قطره خونم از آرمان امام خمینی(ره) محافظت کرده و تا خبر شهادتم را نیاورند به این خاک برنمیگردم».
همکلاسی شهید 15ساله: محمدکرم در جبهه معنی عشق به خدا را فهمید
همکلاسی شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» گفت: شهید محمدکریم مانند آب، پاک و بیآلایش بود و دوستان را برای رفتن به جبهه تشویق میکرد؛ او میگفت معنی عشق به خدا را در جبهه فهمیده است.
علی میرنوری همکلاسی شهید «محمدکرم قمشه» با بیان خاطراتی از وی گفت: محمدکریم قبل از رسیدن به سن بلوغ علاقه خاصی به نماز خواندن داشت؛ ظهر یک روز با بچهها منتظر آمدنش شدیم تا با هم بازی کنیم؛ او دیر کرد به همین دنبالش رفتیم که دیدیم نماز میخواند؛ جانماز را از جلویش برداشتیم، اعتنایی نکرد و به نمازش ادامه داد.
وی ادامه داد: بعد از نماز به او گفتیم «خیلی وقته منتظرت هستیم» او گفت «نماز خیلی مهمتر است؛ برای بازی هیچ وقت دیر نیست؛ دفعه آخرتان باشد از این شوخیها میکنید خیلی ناراحت شدم جانماز را برداشتید».
همکلاسی شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» افزود: اگر در حین بازی کردن از روی غفلت، پایش به ما میخورد فوری عذرخواهی کرده و حلالیت میطلبید.
وی بیان کرد: محمدکرم در مدرسه همیشه شاگرد ممتاز بود ولی ما به دلیل درس نخواندن مدام فلک میشدیم؛ وی شبها به ما درس میداد و میگفت «درس بخوانید تا صاحب کاری شده و به مردم خدمت کنید»
میرنوری افزود: یک روز محمد دنبالم آمد و گفت «علی بیا برویم شهر کار دارم» با او رفتم؛ جلوی یک پایگاه سیار ایستاده و شناسنامهاش را در آورد. به او گفتم «میخواهی چه کار کنی» گفت «از مادرم اجازه گرفتهام تا به جبهه اعزام شوم».
وی خاطر نشان کرد: محمدکرم وقتی برای نخستین بار لباس بسیجی پوشیده بود و به روستا آمد؛ با تواضع خاصی گفت «من دیگر بسیجی هستم».
همکلاسی شهد دانشآموز «محمدکرم قمشه» گفت: شهید محمدکرم مانند آب، پاک و بیآلایش بود؛ همیشه میگفت «بچهها بیایید جبهه تا معنی عشق را بفهمید؛ رزمندهها از همه قشری هستند و به امید خدا ما پیروز میشویم».
وی ادامه داد: محمدکرم به مرخصی آمده بود دیدیم بچهها را جمع کرده و در مورد «ژ ـ 3» و «کلاشینکف» صحبت میکرد؛ او همیشه به بچهها نماز اول وقت را سفارش کرده و وضو گرفتن، تعداد رکعات نماز، نحوه صحیح نماز خواندن را به آنها میآموخت.
میرنوری افزود: محمد یک بار به مرخصی آمده بود به شوخی به او گفتم «با عربها چه میکنی» خندید و گفت «وقتی همه را نابود کنیم انشاءالله به کربلا میرسیم»؛ او همیشه میگفت «تا من شهید نشوم بر نمیگردم شهادت سعادت میخواهد».
وی بیان داشت: در آخرین دوره مرخصی، به او گفتم «محمد دیگر نرو، تو دین خود را ادا کردهای» او گفت «جانم به قربان امام حسین (ع)، باید برای دفاع از ناموس، خاک و کشورم بروم و در کنار دیگر رزمندهها بجنگم؛ همه رزمندهها عزیز خانوادههایشان هستند و ما باهم فرقی نداریم».
همکلاسی شهید 15 ساله گفت: قبل از خبر شهادت محمدکرم، مادرش بیتابی کرده و میگفت «دلم شور میزند؛ پسرم شهید شده»؛ زنهای روستا دلداریش میدادند که محمد به سلامت بر میگردد ولی مادرش میگفت «نه من خواب دیدهام که او شهید شده است» در واقع همان شب محمد به شهادت رسیده بود.
شهید 15 ساله روستاییان را برای کمک به جبهه دعوت میکرد
دوست شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» گفت: محمدکرم در حالی که 15 سال بیشتر نداشت همه مردم روستا را به نماز اول وقت توصیه کرده و از آنها میخواست پشت جبهه را خالی نگذارند.
علی اکبری یکی از دوستان شهید دانشآموز «محمدکرم قمشه» با بیان خاطراتی از وی میگوید: محمدکرم از زمان کودکی عشق و علاقه خاصی به خاندان عصمت و طهارت (ع) داشت به طوری که ایام محرم بچههای هم سن و سال و بعضاً بزرگتر و کوچکتر را جمع کرده و برای آنها مداحی میکرد.
وی ادامه داد: ایام محرم بود؛ برای کشاورزی سر زمین میرفتیم؛ دیدم محمد روی تپه مشرف به روستا نشسته و برای بچهها صحبت میکند؛ کنجکاو شدم و با رفتن به مجلسشان در یک گوشه نشستم و به سخنان محمد گوش کردم.
دوست شهید 15 ساله «محمدکرم قمشه» افزود: محمدکرم واقعاً شیرین صحبت کرده و از ته دل گریه میکرد و دیگران را هم به گریه میانداخت. حرفهایش به دل انسان مینشست و انسان را به فضای عصر روز عاشورا برده و از دل ستمدیده حضرت زینب (س) و اسارتهای این عزیز تنها مانده دشت کربلا میگفت؛ من هم پاک از حالت عادی خارج شده و به یاد مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش اشک میریختم.
وی خاطرنشان کرد: هنوز هم ایام محرم حرفهای شهید محمدکرم در گوشم صدا کرده و گویی همان روز بالای تپه ایستاده و حرف میزند.
اکبری بیان داشت: هیئت روستای ما قمر بنی هاشم (ع) نامگذاری شده و اکنون هر ساله ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی از اهالی روستاهای همجوار دعوت میکنیم که به هیئت ما بیایند؛ در مراسم باشکوه این ایام به یاد شهید محمد کرم و شهدای دیگری که جایشان در این مراسم خالی است عزاداری میکنیم.
منبع: خبرگزاری فارس با همکاری انجمن اسلامی دانش آموزان
سم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
شهادت ارثی است که از دنیا به دست ما رسیده است.
با درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و سلامی گرم نثار ارواح طیبه شهدای کربلای حسینی (ع) تا کربلای خمینی (ره).
اینجانب حقیر خسرو آرمین وصیتنامه خود را به خانوادههای امت و امام خمینی (ره) تقدیم میکنم.
نخستین مطلب قابل ذکر، کشته شدن در راهی است که ما انتخاب کردهایم. قرآن کریم میفرماید «آنان که در راه ما کوشش میکنند ما راههای خود را به آنها مینمایانیم».
پس شهدا پاداش خویش را از خداوند باری تعالی و بزرگ مرتبه خواهند گرفت و کسانی که به خاطر پیاده کردن اسلام و حفظ ناموس و جلوگیری از ظلم و برپا کردن حق میجنگند، واقعاً رستگار شده و در عالم غیب با شهدای کربلا همراه خواهند شد. هیچ چیز برای ما با ارزشتر از دیدن امام حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) نیست.
امام خمینی (ره) عزیز، ای نجاتدهنده انسانها و ای الگوی همیشه پیروز اسلام. امیدوارم همیشه در پناه و زیر سایه بقیةالله الاعظم (عج)، منجی حق و عدالت و خورشید عالم بشریت، حضرت مهدی (عج) باشید و از طریق دستورات به هدایت انسانهای در خواب غفلت بپردازید.
امیدوارم آنان که میخواهند به این انقلاب ضربه بزنند اگر قابل هدایتند که هدایت و اگر نیستند، خدا نابودشان بگرداند.
ای امت شهید پرور، شما نخستین لشکر امام زمان (عج) و از سربازان منتظر مهدی موعود (عج) بوده و خواهید بود. امید فتح و ظفر را برای شما در پیکار رزمندگان اسلام خواستارم.
پدر و مادر عزیز از شما حلالیت میطلبم و از شما میخواهم که همیشه در انجام فرایض و واجبات خویش پیشرو و زیرنظر رهنمودهای امام خمینی (ره) عزیز به زندگی ادامه دهید و هیچ ناراحت نباشید زیرا خداوند هر چه بخواهد در هر کجا که باشد و هر کسی که باشد را در هر لباسی اگر دوست داشته باشد، پیش خود میبرد.
برادرم علیاکبرها و علیاصغرها از شما میخواهم که نگذارید دشمنان بفهمند که شما ناراحتید و صحنه نبرد را هر کجا که بودید ترک نکنید.
خواهر عزیزم، امیدوارم زینب وار با حجاب خویش بتوانی مشت محکمی به دهان یاوهگویان شرق و غرب بزنی و امیدوارم که همیشه در همه مسائل جسور و پایدار باشی.
در ضمن از برادران انجمن اسلامی شاطرآباد حلالیت بطلبید و امیدوارم که همیشه در پناه اسلام بتوانند جوانها را در کشتی اسلامی جای دهند. در آخر از همه بستگان حلالیت بطلبید و فقط التماس دعا چون محتاج دعا هستم.
منبع: خبرگزاری فارس با همکاری انجمن اسلامی دانش آموزان
برادر شهید دانشآموز: خسرو در شهادت از ما سبقت گرفت
برادر شهید دانشآموز «خسرو آرمین» گفت: ما 3 برادر برای شهادت با هم مسابقه داشتیم که خسرو از ما سبقت گرفت.
سهراب آرمین برادر شهید دانشآموز «خسرو آرمین» با بیان خاطراتی از حضور وی در جبهه، اظهار داشت: یکی از شبها که نزدیک عملیات «کربلای 5 » بود، ما 3 برادر به همراه سردار رضا شاهویسی در سنگر نشسته بودیم که شهید بهمن آرمین برادر بزرگترمان، بحث شهادت را مطرح کرد.
وی ادامه داد: شهید بهمن از سردار شاهویسی سؤال کرد که بین ما 3 برادر، چه کسی زودتر شهید میشود؛ بنده گفتم «به احتمال زیاد من از همه زودتر شهید میشوم، چون فیلمبردار هستم و تمام حواسم به فیلمبرداری است و خطر بیشتری مرا تهدید میکند».
برادر شهید دانشآموز «خسرو آرمین» افزود: خسرو گفت «بنده چون در گردان هستم و خطشکنی میکنم، زودتر شهید میشوم».
وی خاطرنشان کرد: بهمن گفت «اینها همه درست ولی چون من بزرگترم و قبل از عملیات برای شناسایی بین دشمنان میروم زودتر شهید میشوم»؛ آن شب را با این بحث گذراندیم تا اینکه بعد از 15 روز من مجروح شدم.
آرمین اضافه کرد: 2 ماه بعد خسرو به شهادت رسید و 2 سال بعد بهمن به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهید 17 ساله در مراسمهای مذهبی پیشقدم بود
دوست شهید دانشآموز «خسرو آرمین» گفت: شهید 17 ساله در مراسم مذهبی پیشقدم بود که از این مسیر به مقام شهادت دست یافت.
امیر محمدی دوست شهید دانشآموز «خسرو آرمین» با بیان خاطراتی از دوران دانشآموزی وی، اظهار داشت: آشنایی من با شهید خسرو از سال 1360 با عضویت وی در کتابخانه انجمن اسلامی شاطرآباد آغاز شد.
وی ادامه داد: خسرو در اکثر مراسم انجمن اسلامی از قبیل دعای کمیل شبهای جمعه و مراسمهای ایام محرم حضور فعالی داشت.
محمدی بیان داشت: علاوه بر این فعالیتها، در سال 63 که بنده کارمند کمیته امداد کرمانشاه بودم، خسرو از من تقاضا کرد در کمیته امداد امام خمینی (ره) جهت فراگیری و استفاده از ماشین تایپ به عنوان کارآموز تایپیست حضور یابد.
وی افزود: بنده در سال 64 به جبهه عزیمت کردم و پس از مجروحیت در منطقه عملیاتی به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل شدم؛ روز نخست که در بیمارستان بودم، خسرو به عیادتم آمد و شب را در اتاق برای پرستاری در کنارم بود.
دوست شهید دانش آموز «خسرو آرمین» بیان داشت: شهید خسرو با صحبتهای طنزآمیز سعی میکرد مرا بخنداند تا ناراحتی و درد مجروحیت را فراموش کنم.
وی افزود: شهید خسرو در همان سال قصد عزیمت به جبهه را کرد و با تواضع از بنده خواست تا فرم معرف بسیج را تکمیل کنم. سپس راهی جبهه شد و در عملیات «والفجر 9 » به شهادت رسید.
همرزم شهید دانشآموز: شهید 17ساله با گذشت خود سرما را به جان خرید
همرزم شهید دانشآموز «خسرو آرمین» گفت: در سرمای شدید ارتفاعات سلیمانیه عراق با کمبود کیسه خواب مواجه شدیم؛ شهید 17 ساله با گذشت، سرما را به جان خرید.
حجتالله قاسمی همرزم شهید دانشآموز «خسرو آرمین» با بیان خاطراتی از حضور وی در جبهه، اظهار داشت: زمانی که عملیات «والفجر 9» لو رفت و متوقف شد، ما در ارتفاعات سلیمانیه و در خاک عراق بودیم؛ برف با عمق زیادی همه جا را پوشانده بود.
وی ادامه داد: فرمانده برای رزمندگان کیسه خواب فرستاده بود؛ خسرو کیسه خوابها را بین رزمندگان توزیع کرد؛ وقتی برگشت، مات زده گفت « 2 کیسه خواب کم است».
همرزم شهید دانشآموز «خسرو آرمین» بیان داشت: در سرمای شدید کمی نشستیم ولی فایدهای نداشت؛ به بیرون از سنگر رفتیم تا صبح قدم زدیم تا کمتر سرما را احساس کنیم؛ 2 قطعه سنگ در آنجا بود؛ در کنار آن نشستیم و متوجه نشدیم که چه زمانی خوابمان برد.
وی اظهار داشت: نزدیکی صبح ناگهان خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد و ما از خواب بیدار شدیم؛ کاملاً یخزده بودیم؛ با تلاش فراوان توانستم خود را روی زمین بیندازم؛ با غلطیدن روی زمین کمی به خودم آمدم؛ خسرو با صدای من بیدار شد؛ اگر صدای خمپاره بیدارم نمیکرد، هر 2 نفرمان در آنجا شهید میشدیم.
قاسمی افزود: شب بعد، عملیات شروع شد؛ خسرو چهارمین نفر بعد از من بود؛ سعی میکردیم از زیر سنگر عراقیها به پشت مواضع دشمن برسیم و همین طور هم شد؛ هنگام عبور از زیر سنگر عراقیها ناگهان پیرمردی که همراه ما بود، سرفه کرد و عراقیها زیر سنگرها را به گلوله بستند.
وی ادامه داد: کماندوهای عراقی به شهید خسرو پاتک زدند؛ به یکی از نوجوانان گفتم که حواستان به عراقیها باشد که در حال آمدن هستند، جلوی آنها را بگیرند؛ این 2 نفر آرپیجی به وسط 20 زره پوش عراقی زده و آنها را ساقط کردند.
همرزم شهید دانشآموز «خسرو آرمین» تصریح کرد: قبل از اینکه جلوی عملیات گرفته شود، خمپارهای به جلوی صورتم اصابت کرد و از ناحیه چشم و سر جراحت سختی را متحمل شدم؛ آخرین بار همان جا شهید 17 ساله را دیدم.
وی خاطرنشان کرد: عراقیها همان ارتفاع را با خمپاره زده و از همان جا وارد شدند؛ شهید خسرو به همراه نوجوان بزرگمرد در همان ارتفاعات تنها و غریب به شهادت رسیدند.
وصیتنامه شهید 17 ساله: خدا ضربه زنندگان به انقلاب را نابود کند
در وصیتنامه شهید دانشآموز «خسرو آرمین» آمده است: امیدوارم آنان که میخواهند به این انقلاب ضربه بزنند اگر قابل هدایتند که هدایت شوند و اگر نیستند، خدا نابودشان بگرداند. شهید دانشآموز «خسرو آرمین» در وصیتنامه خود آورده است:
شهید آغاسی در 16سالگی خط بطلان بر آرزوهایش کشید
شهید «حبیبالله آغاسی» در زمان اوج آرزوها، در حالی که 16سال بیشتر نداشت، خط بطلان بر آرزوهایش کشید.
شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» در سال 1349 چشم به جهان گشود؛ وی از همان کودکی بر اجرای احکام دینی اصرار میورزید.
حبیبالله در16سالگی با علاقه خاصی داوطلبانه وارد جبهههای حق علیه باطل شد و با حضور 3 ماهه در جبهههای غرب در عملیات کربلای 4 در حالی که مسئولیت تدارکات گردان را بر عهده داشت، در 4 دی سال 64 به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
مادر شهید دانشآموز: حبیبالله نگران انجام واجبات دینی در مدرسه بود
مادر شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» گفت: گاهی اوقات که در مدرسه شرایط نامناسبی برای انجام واجبات دینی شهید و دوستانش بود، او از این وضعیت مضطرب و نگران میشد.
مادر شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» با بیان خاطراتی در خصوص توجه این شهید به نماز، اظهار داشت: یک روز حبیبالله از مدرسه برگشت و خیلی ناراحت بود؛ از او پرسیدم «چرا این قدر ناراحتی» در جواب گفت «سرایدار مدرسه که مسئول پاکیزگی وضوخانه مدرسه است، وضوخانه را تمیز نمیکند و فضای آنجا خیلی آلوده است؛ زمانی که به او گفتم چرا وضوخانه اینقدر آلوده است به من گفت بچه در این کارها دخالت نکن».
وی ادامه داد: به پسرم گفتم «نباید با سرایدار اینگونه رفتار کنی چون از تو بزرگتر است» شهید گفت «مادر حرف شما درست است ولی اگر بچهها در مدرسه نماز نخوانند تا به خانهشان برسند، نماز قضا میشود».
مادر شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» گفت: حبیب در همه امور دلسوز و مهربان بود و در کمک کردن به دیگران لحظهای دریغ نمیکرد.
پسرعموی شهید دانشآموز: حبیبالله به فرمان خدا لبیک گفت
پسرعموی شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» گفت: شهید 16 ساله به فرمان خداوند لبیک گفت و اعزام به جبهه را یک وظیفه میدانست.
نوروز نصیری پسرعموی شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» با بیان خاطراتی از وی، اظهار داشت: حبیب نوجوانی بسیار صبور بود و همیشه در تحمل سختیها و مشکلات کم نمیآورد.
وی ادامه داد: او با دیگر فرزندان زن عمویم فرق میکرد؛ فرد بسیار صمیمی و دوست داشتنی بود.
نصیری بیان داشت: زمانی که به حبیب میگفتم به جبهه نرو چون سن تو اقتضا نمیکند و باید تحصیل کنی، او در جواب میگفت «خداوند فرمان جهاد را داده و باید انجام وظیفه کرده و دینمان را ادا کنیم».
وصیتنامه شهید 16 ساله: راهم را ادامه دهید
در وصیتنامه شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» آمده است: برای از بین بردن کفار به جبهه رفتم؛ راهم را ادامه دهید و به اسلام خدمت کنید.
شهید دانشآموز «حبیبالله آغاسی» در وصیتنامه خود آورده است:
به نام خداوند بخشنده مهربان
پس از عرض سلام امیدوارم که سلامت و سربلند باشید اگر از احوالات فرزندتان حبیبالله خواسته باشید، سلامت هستم و هیچگونه ناراحتی ندارم به جز دوری شما و امیدوارم به زودی برطرف شود.
خدمت مادر عزیز نور چشمانم سلام مخصوص مرا برسانید؛ سلام مخصوص مرا خدمت داییها، خاله و شوهرخاله، برادرانم، خواهرانم و تمامی اقوام برسانید و از همه آنها از طرف من حلالیت بطلبید.
ما اکنون برای آموزش و قایقرانی به جزیره خرمشهر اعزام میشویم؛ بنده برای نبرد با دشمن بعثی و از بین بردن کفار و دشمنان اسلام به جبهه رفتم؛ مادر عزیزم، اگر من شهید شدم که سعادت هم ندارم، راهم را ادامه دهید و به اسلام خدمت کنید.
مادرم و پدرم مرا حلال کنید.
حبیبالله آقاسی شنبه 30 آذر 1365
شهید 11 ساله در انفاق به فقرا کوتاهی نمیکرد
با اینکه خانواده شهید دانش آموز «رحمان ارشدی» وضعیت مالی خوبی نداشت، این شهید 11 ساله در انفاق به فقرا کوتاهی نمیکرد.
شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» سال 52 در خانوادهای متدین و مستضعف به دنیا آمد؛ وی در دوران کودکی با اینکه سن پایینی داشت از درک فوقالعادهای برخوردار بود.
خانواده شهید رحمان وضعیت مالی خوبی نداشت اما این دانش آموز 11 ساله در بذل و بخشش به فقرا کوتاهی نمیکرد اما گروهکهای منافق تحمل دیدن این فرشتگان زمینی را نداشتند و با جاسازی مین در منطقه سقز، خودرویی که رحمان در آن حضور داشت، منفجر شد و «رحمان ارشدی» به مقام رفیع شهادت رسید.
فردین حیدری و فرزاد ویسی دانشآموزانی هستند که مسئولیت سرگذشتپژوهی این شهید دانشآموز را برعهده گرفتند.
پدر شهید دانشآموز: رفتار رحمان 11 ساله سرمشق همه بود
پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» گفت: شهید 11 ساله با اینکه سن کمی داشت، شیوه رفتار و سلوک او سرمشق همه بود.
سعید ارشدی پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» با بیان خاطراتی از وی اظهار داشت: خانه ما در روستای بلهجو از توابع شهرستان سقز بود و در فصل تابستان به روستای کاکنعمت جهت کشاورزی مهاجرت میکردیم.
وی ادامه داد: رحمان کلاس پنجم را در بلهجو ادامه میداد؛ وضعیت مالی خوبی نداشتیم به خصوص تأمین هزینه تحصیلات رحمان در شهر برایم مشکل بود.
پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» بیان کرد: با همه محرومیتهایی که داشتیم رحمان از روحیه و توان بالایی برخوردار بود؛ اهل دینداری و عبادت بود و یکی از دانشآموزان خوب و درسخوان مدرسه بود.
وی خاطرنشان کرد: شیوه رفتار و سلوک او سرمشق همه بود و با اینکه سن کمی داشت در ایام تعطیل با کارگری هزینه تحصیلش را فراهم میکرد؛ وی اعتقاد داشت انسان باید مستقل باشد و تلاش کند تا از دسترنج خود روزگار را بگذراند.
مادر شهید دانشآموز: رحمان پیراهن نو خود را به یک فقیر بخشید
مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» گفت: رحمان با دیدن فقیر برهنه، پیراهن نو خود را به او بخشید و خود پیراهن کهنه پوشید.
صافیه سلیمی مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» با بیان خاطراتی از سخاوت و مهربانی وی اظهار داشت: رحمان قلب بسیار رئوف و مهربانی داشت و خداوند او را جز برای خدمت به خلق نیافریده بود.
وی با بیان اینکه رحمان مدام در فکر خدمت به مردم محروم و مستضعف بود، ادامه داد: به یاد دارم روزی یک پیراهن برای او خریدم و بر تنش پوشاندم؛ او خیلی خوشحال شد و بیرون رفت.
مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» بیان داشت: زمانی که رحمان به خانه برگشت متوجه شدم پیراهن او بر تنش نیست و همان پیراهن کهنه خود را پوشیده است؛ از او پرسیدم «چرا پیراهنت را از تنت در آوردی»؟ گفت «بیرون که رفتم فقیری را دیدم که چیزی بر تن نداشت؛ پیراهنم را در آوردم و به او بخشیدم».
منبع: خبرگزاری فارس با همکاری انجمن اسلامی دانش آموزان
شهید 11 ساله در انفاق به فقرا کوتاهی نمیکرد
با اینکه خانواده شهید دانش آموز «رحمان ارشدی» وضعیت مالی خوبی نداشت، این شهید 11 ساله در انفاق به فقرا کوتاهی نمیکرد.
شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» سال 52 در خانوادهای متدین و مستضعف به دنیا آمد؛ وی در دوران کودکی با اینکه سن پایینی داشت از درک فوقالعادهای برخوردار بود.
خانواده شهید رحمان وضعیت مالی خوبی نداشت اما این دانش آموز 11 ساله در بذل و بخشش به فقرا کوتاهی نمیکرد اما گروهکهای منافق تحمل دیدن این فرشتگان زمینی را نداشتند و با جاسازی مین در منطقه سقز، خودرویی که رحمان در آن حضور داشت، منفجر شد و «رحمان ارشدی» به مقام رفیع شهادت رسید.
فردین حیدری و فرزاد ویسی دانشآموزانی هستند که مسئولیت سرگذشتپژوهی این شهید دانشآموز را برعهده گرفتند.
پدر شهید دانشآموز: رفتار رحمان 11 ساله سرمشق همه بود
پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» گفت: شهید 11 ساله با اینکه سن کمی داشت، شیوه رفتار و سلوک او سرمشق همه بود.
سعید ارشدی پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» با بیان خاطراتی از وی اظهار داشت: خانه ما در روستای بلهجو از توابع شهرستان سقز بود و در فصل تابستان به روستای کاکنعمت جهت کشاورزی مهاجرت میکردیم.
وی ادامه داد: رحمان کلاس پنجم را در بلهجو ادامه میداد؛ وضعیت مالی خوبی نداشتیم به خصوص تأمین هزینه تحصیلات رحمان در شهر برایم مشکل بود.
پدر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» بیان کرد: با همه محرومیتهایی که داشتیم رحمان از روحیه و توان بالایی برخوردار بود؛ اهل دینداری و عبادت بود و یکی از دانشآموزان خوب و درسخوان مدرسه بود.
وی خاطرنشان کرد: شیوه رفتار و سلوک او سرمشق همه بود و با اینکه سن کمی داشت در ایام تعطیل با کارگری هزینه تحصیلش را فراهم میکرد؛ وی اعتقاد داشت انسان باید مستقل باشد و تلاش کند تا از دسترنج خود روزگار را بگذراند.
مادر شهید دانشآموز: رحمان پیراهن نو خود را به یک فقیر بخشید
مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» گفت: رحمان با دیدن فقیر برهنه، پیراهن نو خود را به او بخشید و خود پیراهن کهنه پوشید.
صافیه سلیمی مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» با بیان خاطراتی از سخاوت و مهربانی وی اظهار داشت: رحمان قلب بسیار رئوف و مهربانی داشت و خداوند او را جز برای خدمت به خلق نیافریده بود.
وی با بیان اینکه رحمان مدام در فکر خدمت به مردم محروم و مستضعف بود، ادامه داد: به یاد دارم روزی یک پیراهن برای او خریدم و بر تنش پوشاندم؛ او خیلی خوشحال شد و بیرون رفت.
مادر شهید دانشآموز «رحمان ارشدی» بیان داشت: زمانی که رحمان به خانه برگشت متوجه شدم پیراهن او بر تنش نیست و همان پیراهن کهنه خود را پوشیده است؛ از او پرسیدم «چرا پیراهنت را از تنت در آوردی»؟ گفت «بیرون که رفتم فقیری را دیدم که چیزی بر تن نداشت؛ پیراهنم را در آوردم و به او بخشیدم».
منبع: خبرگزاری فارس با همکاری انجمن اسلامی دانش آموزان