هنر، همچنانکه پیر مراد رزمندگان گفته بود: دمیدن روح تعهد در انسانهاست... و این چنین بود که شاعران و هنرمندان زن در این میان نقش آفرینی کردند. اشعار حماسی و شورانگیز مرحومه سپیده کاشانی، خانم سیمین دخت وحیدی و طاهره صفارزاده، همچون شعر خنساء در زمان پیامبر، حماسه ساز بزرگمردان بود. تهیه و نصب پلاکاردها و تراکتهای تبلیغاتی و شعارها و... نیز شیوهای دیگر بود.
«بچهها چند قوطی رنگ که در خانه داشتند، آورده بودند. نقاش ابتدا طرحها را با مداد روی تختهها پیاده کرد. قلم مو نداشتیم. نگاهی به هم انداختیم. آستینم را بالا زدم و انگشتم را در قوطی رنگ فرو بردم و شروع کردم به رنگ زدن. بقیه هم به من نگاه کردند و با خنده مرا همراهی کردند... صدای اذان صبح که بلند شد، کار طراحی ما نیز به پایان رسیده بود)
چنین است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ما در جنگ و انقلاب مشاهده کردیم که نقش خانمها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر هم نبود. اگر زنان حماسه جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزه رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند. دهها عامل دست به دست هم میدهد تا خیل عظیم بسیجی را به سمت جبهه روانه کند. یکی از مهمترین این عاملها، روحیه همسران و زنان است...»()
زنان ما با تمام مشکلات و دشواری ها مبارزه کردند تا اسلام و مسلمانان پیروز شوند. زنان ما همواره در طول دفاع مقدس در صحنه حضور داشتند. زنان آیینه تمام نمای ایثار و فداکاری و اسطورههای شهادت و شهامت بودند. دختران جوان و فداکار این کشور که در مکتب اسوه و مقتدای خودشان حضرت زهرا پرورش یافته بودند علاوه بر اینکه در بحرانهای مهم خود را در معرض آسیب و خطر قرار دادند و به یاری انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و رزمندگان سلحشور شتافتند با ایثار و فداکاری وصف ناپذیری حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج کنند در حالی که میدانستند با قبول این علقه، مشقات و سختیهای فراوانی را باید تحمل کنند ولی با اشتیاق فراوان به ازدواج با ایثارگران تن دادند. آنان با این عمل ایثارگرانه هم روحیه رزمندگان اسلام را تقویت کردند و هم برگهای زرینی بر تاریخ انسانیت این مرز و بوم افزودند. خانم دکتر کیهانی، پزشک بزرگواریست که در بیمارستان سرپلذهاب در خدمت مجروحان است او برای روحیه بخشیدن به بچههای جبهه حتی حاضر نشد در شهر خودش (تهران) ازدواج کند، بلکه پس از جاری کردن صیغه عقد در تهران، مراسم ازدواجش را در همان منطقه جنگی برپاساخت و سفره عقدشان از تجهیزات جنگی غنیمتی تزئین شده بود.
معصومه صالح خانی، همسر جانباز صفوی (نابینا از دو چشم و محروم دوپا)، میگوید« اوایل جنگ بود. فکر میکردم من که زن هستم، تکلیف من چیست؟ احساس کردم که باید با یک جانباز ازدواج کنم...»
ز ـ سخنرانی و نامههای پرشور در تشجیع رزمندگان
سخنرانی پرشور مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین، در تشییع پیکرشان، چنان شوری در همگان ایجاد کرد که هزاران هزار جوان برومند با تهییج مادرانشان، داوطلبانه به جبهه اعزام شدند... .
و یا سخنرانی فهیمه بابائیان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده که: «ای همسر شهیدم! راهت ادامه دارد...». فهیمه پس از آن که بر جسد پاره پاره همسرش حضور یافت، به جای آن که فغان و زاری پیشه کند و سیاه بپوشد، لباس سپید عروسی اش را بر تن کرد و گل روز عروسیاش را در دست گرفت و پیشاپیش همگان در تشییع پیکر همسرش فریاد برآورد: «ای همسر شهیدم! شهادتت مبارک!» و در هنگام تدفین او، در میان انبوه جمعیت، با صدای رسا گفت: «الهی! رضاً برضائک، تسلیماً لأمرک». و در مراسم ختم او تأکید کرد که «این ختم نیست که آغاز است، آغاز راهی که همسرم آن را پیمود... »
از آن پس فهیمه یکسال لباس سپید پوشید؛ چرا که خود را عزادار نمیدانست، همان گونه که در تدفین او گفته بود: «اگر غلامرضا به مرگ طبیعی مرده بود، سیاه میپوشیدم؛ چرا که عزیزی از دست رفته بود. اما اکنون لباس سپید عروسیام را بر تن کردهام؛ چرا که میدانم او هست، ناظر است، شاهد است، من حتی از او خداحافظی هم نمیکنم...». کلامش چنان شورانگیز بود که بانویی از فهیمه 19 ساله خواسته بود تا اگر پسرش شهید شد، فهیمه در مراسم ختمش سخنرانی کند.(6)
برادر نوشت: انگشتر طلا با نگین دریافت گردید... . از دکه کمک به جبهه بیرون آمدم و پیش خود در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظیمی از درآمد کشور در جهت تجهیز جبهه ها و رفع نیازهای تدارکاتی هزینه میگردید اما به لحاظ وسعت میدان جنگ از شمالی ترین نقطه مرزهای غربی تا جنوبی ترین نقطه آن، به علاوه تمامی پهنه آبهای نیلگون خلیج فارس، طولانی بودن مدت درگیری،محصاره اقتصادی و وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی، دولت نمی توانست آنچنان که شایسته است تمام هزینه های پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ بسیار ضروری و حیاتی بود.
آن روزها حال و هوای خاصی در مملکت اسلامی ما حاکم بود. در میان این تکاپو ، نه تنها مادران تلاش می کردند ، بلکه دانش آموزان نیز در سنگر مدرسه علاوه بر درس خواندن به تهیه و تأمین وسایل مورد نیاز رزمندگان مشغول بودند.
در سال 66، شرایط خاصی در جبههها به وجود آمده بود. در دبیرستان دخترانهای که من مدیر آن بودم، جهاد مالی اعلام شد. روز اول چند تن از فرزندان شهدا، انگشترهایی که پدرانشان برایشان خریده بودند، داوطلبانه به صندوق ریختند. دانش آموزی داشتیم که برادر شهیدش برای ازدواج خود یک انگشتر برای نامزدش خریده بود. او نیز آن را به جبهه اهدا کرد. (2)
چه بسیار مدرسه هایی که به خاطر همین فعالیتشان مورد بمباران هوایی قرار گرفتند !نمونه ای از آنها دبیرستان دخترانه ی زینبیه ی شهرستان میانه بود ، که به خاک و خون کشیده شد و ده ها دختر جوان به فیض شهادت و درجه ی جانبازی نایل شدند.
مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده، در نامهای به همسرش، مینویسد: «دستم را از زیر چادر بیرون آوردم و یکبار دیگر برای آخرین بار به آن نگاه کردم. از دستم بیرونش آوردم و گفتم: میخواهم برای جبهه بدهم. برادری که در دکه ایستاده بود، گفت: چیه؟ طلاست؟ و بی اختیار نوار آهنگران را پشت بلندگوی دکه گذاشت. صدای آهنگران در میدان پیچید. اما من به خاطر میآوردم لحظات خوشی را که برای خریدنش صرف کرده بودیم. از این مغازه به آن مغازه. مغازهدار وقتی آن را آورد، گفت: عقیق این انگشتر یمنی است. تو خوشحال شدی و به عنوان تنها خرید ازدواجمان آن را خریدی. میخواستم به آن برادر بگویم: آری طلا است. تنها خرید ازدواجمان است. میخواستم بگویم که خیلی دوستش دارم. میخواستم بگویم که چند روزی در دستم کردم که خاطرهاش در ذهنم گفتم: یا زهرا (علیهاالسلام) قبول کن! (3)
خواهرم! تو چگونه به دنیا می نگریستی که هیچ چیز دنیا برایت ارزشی نداشت؟ تو حتی سرپناه خودت را فروختی و پول آن را برای تهیه ی آمبولانس رزمندگان پرداختی و تمام دارایی ات را برای جبهه اهدا نمودی. تو نه تنها درایی ات ، بلکه وجودت را نیز وقف این کار کرده بودی
مساعدت زنان در پشت جبهه، طیف گستردهای از فعالیتها را در برمی گیرد. از جمله:
تقویت روحیه رزمندگان برای حضوری هر چه پرشورتر در جبههها و تشویق مداوم آنان، یکی از مهمترین و بارزترین فعالیتهای زنان در ایام جنگ تحمیلی بود . حضور چشمگیر خواهران و همسران و مادران رزمندگان در هنگام بدرقه آنان، دلیلی استبر این مدعا .
این ترغیب و تشویق تا جایی ادامه داشت که حتی گاهی این زنان نمونه، خود، پیشانی بندهای این مسافران را محکم کرده، کوله بار سفرشان را میبستند و آنان را مهیای اعزام به جبهه مینمودند، و گاه برای احیای این هدف متعالی، از احساسات، گذشته و آمال و آرزوهای جوانیشان را برای دفاع از آرمانهای اسلام و رسیدن به پیروزی لگدمال میکردند .
گواه این مطلب آن که هیچ مادری حاضر نمیشود جگر گوشهاش را که با خون دل و اشک دیده پرورش داده است، به سوی دشمن راهی کند، لیک این مادران غیور، خود زمینه ساز حضور فرزندانشان در جبههها بودند .
گواه دیگر آن که هر زنی، طالب آن است که مرد زندگیش در کنار او باشد، تا هرگز احساس ترس و وحشت و دلهره بر او غلبه ننماید، اما در آن سالهای آتش و خون، زنانی بودند که حتی چند ماه یک بار نیز قادر به دیدن همسرانشان نبودند و تنها دلخوشیشان نامههایی بود که هر از چند گاهی به دستشان میرسید .
حال آن که گاه دیر رسیدن یا نرسیدن آن نامهها نیز، شور و غوغای دیگری در دلهایشان بر پا میکرد و هزاران فکر و تصور به ذهنشان خطور مینمود . گاه گذشت چندین ماه از تولد فرزندانشان، بهانهای بود برای یک ملاقات کوتاه و مختصر . . . اما این زنان صبور و هدفمند، حتی در شهر غربت و در آوارگــیها و جـابه جاییهای مـتوالی، لـب به شکوه نگشوده و مشتاقانه به اسـتقبال تمامی این سختیها می رفتند . حتی گاهی خود به همسرانشان اصرار مینمودند که کمتر به خانه بیایند و معتقد بودند، حضور آنان در جبههها ضروریتر و مفیدتر است; چرا که حضور در جبهه، تکلیفی الهی و مهر تاییدی بر فرمان ولایتبود .
گاه دلتنگیهای فرزندانشان را میشنیدند و دلداری شان میدادند، حال آن که در پشت پرده اشکآلود چشمانشان غربت و دلتنگی عمیقی نهفته بود که تنها به امید رسیدن به هدف، آن را مخفی مینمودند .
این کار نه کاری ساده بلکه هنری بزرگ، پیچیده و دشوار است. این کار نه باری سبک، بلکه خارج از محاسبه است که توانی برتر از توان عادی میطلبد و زنان نمایشدهندگان این هنر برتر بودند.
در این وادی به طور قطع باید گفت هر یک رزمنده که در جبهههای دفاع مقدس حضور دارد بیانگر حضور دو زن به ظاهر غایب در صحنه است. از یک طرف زنی که به عنوان مادر هویت او را شکل داده و از طرف دیگر، زنی به عنوان همسر که او را حمایت کرده و برای او آرامش خاطر آورده. به گونهای که اگر عشق و حمایت آن دو زن نبود ،حضور مردان هم امکان پذیر نبود.
«بسیاری از زنان ، همسران خود را حتی به قیمت از دست دادن همه ی لذات معمولی زندگی ، راهی میدان مبارزه می کردند و از فکرشان ، راهشان و آرمان هایشان دفاع می کردند» چه بسیار خانواده هایی پس از شنیدن خبر شهادت فرزندانشان ، خدا را شکر کرده که چنین موهبتی را به آن ها عطا فرموده و با حفظ روحیه ی خود به دلجویی از دیگران می پرداختند و به کوری چشم دشمنان ، حتی روی جنازه ی فرزندانشان عطر و گلاب می پاشیدند. زنان در طول دفاع مقدس ثابت کردند که یکی از عوامل تقویت کننده ی روحیه ی رزمندگان و پشتیبانی فرهنگی آن ها از جبهه ها بودند
نقش زنان در صدر اسلام در دفاع، امری انکارناپذیر و مالامال از ایثاری آگاهانه، تقدیمی عاشقانه و روحی مخلصانه است.
بزرگترین مدافع زن در صدر اسلام، فاطمه (علیهاالسلام) است. ایشان به همراه گروهی از زنان در جنگ احد شرکت کردند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) و چهارده زن دیگر، عهده دار حمل آذوقه و آشامیدنی، مراقبت از مجروحان و آب رسانی به تشنگان بودند. در همین جنگ ایشان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و علی (علیهالسلام) پرستاری و مراقبت نمودند.
زنان دیگری نیز در صدر اسلام برای دفاع از عقیده، ایمان، و دین و کیان خود نقشی به سزا داشتهاند. اولین شهید زن در اسلام، سمیّه است؛ مادر عمار یاسر. صفیه دختر عبدالمطلب و عمّه بزرگوار پیامبر در جنگ احد سر یک یهودی را با شمشیر از تن جدا کرد، آسیه در مداوای مجروحین و انتقال شهدا سهم به سزایی داشت و یک نیروی رزمی بود. ام عمّاره در جنگ حنین یکی از دشمنان را با ضربات شمشیر از پای درآورد.
پیامبر اکرم همواره در جنگها تعدادی از زنان را به همراه داشت، که وظیفه آبرسانی به بیماران و مداوای آنها را بر عهده داشتند.
نسیبه بنت کعب از جمله زنانی بود که در بیعت عقبة ثانیه با پیامبر بیعت نموده بود. او در بحرانهای مختلفی که برای حکومت اسلامی پیش آمد حمایت حقیقی خویش را از پیامبر (ص) به اثبات رساند. در جنگ احد مسؤولیت آبرسانی به مجاهدین را به عهده داشت . در این جنگ وقتی دشمن از گذرگاهی که عدهای به طمع جمعآوری غنایم از آن غافل شده بودند هجوم آورد، مردان سست پیمان فرار را بر جهاد ترجیح دادند و تنها حدود 10 نفر باقی ماندند تا از پیامبر دفاع کنند. یکی از این ده نفر نسیبه بنت کعب بود او مشک را به زمین انداخته. با سلاحی که فراریان ترسو بر زمین نهاده بودند به دفاع از جان پیامبر میپردازد در این دفاع قهرمانانه جراحات بسیاری توسط دشمن به او وارد میآید که تا آخر عمر خدا را بر آن نشانهای افتخار حک شده بر بدنش شکر میگفت. از خود نسیبه نقل شده که وقتی جان پیامبر (ص) را در معرض خطر دیدم با شمشیر از حملات دشمن جلوگیری میکردم و گاهی هم تیراندازی مینمودم ، ناگاه متوجة حملة یکی از مشرکین به پیامبر (ص) شدم، همراه با مصعب او را از حرکت به سوی رسول خدا (ص) باز داشتیم، ولی او ضربتی بر من زد که تا یک سال اثر آن بر شانهام باقی ماند. پیامبر (ص) که متوجه زخم شدید شانة من شده فورا یکی از پسرانم را صدا زده، فرمود: زخم مادرت را ببند. وقتی پسرم زخم مرا بست دوباره برخاستم و به دفاع از پیامبر مشغول شدم در همین هنگام متوجه زخمی شدن یکی از پسرانم شدم فورا با پارچههایی که برای بستن زخم مجروحین آورده بودم زخم او را بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر (ص) دفاع کن.
مطلب قابل تأمل در این داستان، نحوة برخورد پیامبر با دفاع قهرمانانه این زن از ایشان است که نه تنها در تاریخ هیچگونه منع یا نهیای از پیامبر (ص) در بارة این کار نسیبه نمیبینیم، بلکه میبینیم که بعد از اتمام جنگ وقتی حضرت به مدینه بازگشت شخصی را به خانة نسیبه فرستاد تا از وضعیت جسمانی او به ایشان گزارش بدهد و از خبر سلامت او خوشحال گردید. نسیبه از پیامبر خواست تا دعا کند خدا او را در بهشت ملازم آن حضرت قرار بدهد. پیامبر در حق او دعا فرمود و گفت: خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده.
در برخی از روایات آمده است از جمله کسانی که به شرافت همراهی حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه نایل میآید و اخلاص خویش را دوباره در تاریخ اثبات میکند نسیبه است که به رجعت به دنیا در زمرة یاران حضرت قرار خواهد گرفت و به مداوای مجروحین میپردازد.
در جریان خندق، هنگامی که مسلمین در کنار خندق هایی اطراف مدینه در حال دفاع از شهر بودند، در داخل مدینه، زنان و فرزندان مشغول دعا برای آنان و حامی معنوی ایشان بودند، امّا ناگهان تعدادی از زنان متوجه حضور مردی یهودی شدند که به قصد خیانت و جاسوسی به داخل شهر رخنه کرده بود. صفیّه بنت عبدالمطلب از حسان بن ثابت، مرد شاعر مسلمانی که همراه زنان در شهر مانده بود تقاضا کرد که دشمن خائن را به قتل برساند ولی حسان جرأت نکرد این کار را بکند. صفیّه هم بیهیچ هراسی او را به قتل رسانید و این کاراوسبب شد تا یهودیان از آنجا متفرق شوند و دشمن داخلی نتواند کاری از پیش ببرد.
از شجاعت ها و دلیری های زنان در صدر اسلام داستانهای بسیاری وجود دارد که ما در اینجا فقط به ذکر تعدادی از آنها پرداختیم.
. شیرزنان سلحشور ایرانی خاطره مجاهدات و فداکاریهای زنان مجاهد صدر اسلام را زنده کردند آنان تا سرحد جانبازی و شهادت پیش میرفتند و آرزوی شهادت داشتند. در حالات مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادقزاده، گفتهاند که وقتی امام خمینی از فهیمه برای جاری ساختن صیقه عقد درخواست وکالت کردند، فهیمه با کلامی رسا به امام عرض کرد: جواب مثبت من مشروط است! اطرافیان با تعجب پرسیدند: چه شرطی؟ فهیمه به امام گفت: «به شرط دعای شما برای شهادت هر دوی ما در این دنیا و قبول شفاعت ما در آخرت.» همین روحیه شهادتطلبی است که امام خمینی را به پیروزی مطمئن میسازد و میفرماید: «من هر وقت بانوان محترم را میبینم که با عزم و اراده قاطع در راه هدف ما حاضر به همه طور زحمت بلکه شهادت هستند، مطمئن میشوم که این راه به پیروزی منتهی می شود.» و نیز میفرماید: «... بعضی از خانمها قسم میدهند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم من دعا میکنم که آنها ثواب شهادت را ببرند و پیروز بشوند.» 2. پشتیبانی از رزمندگان بدون تردید در طول تاریخ تعداد زنان رزمنده، بسیار کمتر از مردان مبارز بوده است، ولی هنگام بروز جنگ و دفاع یک ملت در برابر حمله دشمن اعزام مردان به صحنه نبرد تنها ضامن پیروزی نخواهد بود، بلکه حمایت و پشتیبانی در نبرد، تهییج و تشویق مردان به حضور مداوم در جبهه، مراقبت از کودکان و حفظ کانون گرم خانواده، پرستاری از مجروحان و مداوای زخمیها، قبول مسئولیت و انجام وظیفه به جای مردان و فراغت ایشان برای شرکت در جنگ، حفظ سنگرهای پشت جبهه و حتی تشکیل، اداره و توسعه نهضتهای مقاومت و بسیاری موارد دیگری که جزو وظایف زنان محسوب میگردند. از جمله عوامل مهمی هستند که تاثیر مستقیمی بر روحیه رزمندگان وسرنوشت جنگ خواهد داشت. در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظیمی از درآمد کشور در جهت تجهیز جبههها و رفع نیازهای تدارکاتی هزینه میگردید اما به لحاظ وسعت میدان جنگ از شمالیترین نقطه مرزهای غربی تا جنوبیترین نقطه آن، به علاوه تمامی پهنه آبهای نیلگون خلیج فارس، طولانی بودن مدت درگیریف محصاره اقتصادی و وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی، دولت نمیتوانست آنچنان که شایسته است تمام هزینههای پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ بسیار ضروری و حیاتی بود. زنان در طول تاریخ با ترغیب و تشویق رزمندگان به خصوص فرزندان و شوهران خودشان نقش عمدهای در جنگها ایفا کردهاند بدیهی است وقتی رزمنده نگران اداره خانه و فرزندان خودش نیست با خیالی آسوده راهی میدان نبرد میشود و بدون دغدغه به جهاد میپردازد ولی اگر در خانه و پشت جبهه مشکلی او را رنج بدهد ممکن است وی را از عزیمت به میدان رزم بازدارد یا حدال در هنگام رزمبخشی از ذهنیت او به عقه جبهه توجه پیدا کند که این امر میتواند در کیفیت رزم رزمندگان تاثیر منفی بگذارد. همسران و مادران رزمندگان و به خصوص مادران شهیدان دفاع مقدس نه تنها مانع از اعزام شوهران و فرزندان خودشان به مناطق عملیاتی نشدهاند بلکه بهترین یاوران و مربیان برای آنها بودهاند. آنان در غیاب همسران خود بهترین سرپرست خانواده بوده و به زیباترین شکل خانه را اداره کرده و فرزندان رزمنده و شهید را پرورش دادهاند. اینکه سردار سلحشور و با فضیلتی چون شهید برونسی با همه اوصاف و خصوصیاتی که برای حورالعین ذکر شده و خود او بارها برای نیروهایش آن خصوصیات را یادآور شده است ولی او همسر خویش را از صد حورالعین برتر میداند، نشان از قدر و منزلت همسر فداکارش دارد و حاکی از آن است که در تکامل شخصیت این سردار برومند، همسر فاضلهاش نقش اساسی ایفا کرده است. نگهداری از فرزندان شهیدان و تربیت آنان کاری است بس سخت و طاقتفرسا، ولی همسران شهیدان، این وظیفه خطیر را به نحو احسن به انجام رساندهاند به گونهای که امروزه فرزندان شاهد نسبت به سایر طبقات در سطوح مختلف سرآمد هستند. عشق و علاقه مادر به فرزند وصفناپذیر است در عین حال مادران شهیدان که در مکتب والای زهرای اطهر و زینب کبری تربیت شدهاند این تمایل فطری خودشان را فدای خواست و رضای حق کردند و با طیب خاطر و اشتیاق فرزندان خود را راهی جبهه نموده و شهادت نامه آنان را امضاء نمودند. زنان علاوه بر اینکه در ترغیب و تشویق رزمندگان و سرپرستی از خانه و فرزندان نقش عمده و مهمی داشتند و زمینه حضور رزمندگان را فراهم میکردند در ستادهای پشتیبانی نیز فعالانه حضور مییافتند و علاوه بر کمکهای مالی به ستادها، گاهی بطور شبانهروزی در آنجا میماندند و به کار بستهبندی و آماده کردن وسایل مورد نیاز جبههها میپرداختند. زنان مبارز ایرانی مساجد را به پایگاه پشتیبانی از جبهههای نبرد حق علیه باطل مبدل کرده بودند و در هر زمانی که از آنها برای کمک به جبههها درخواست میشد داوطلبانه خود را میرساندند و در این راه هیچ چیز نمیتوانست مانع آن بشود. زیرا تنها به رفع نیازهای برادران رزمنده خویش میاندیشیدند. دختران جوان و فداکار این کشور که در مکتب اسوه و مقتدای خودشان حضرت زهرا پرورش یافته بودند علاوه بر اینکه در بحرانهای مهم خود را در معرض آسیب و خطر قرار دادند و به یاری انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و رزمندگان سلحشور شتافتند با ایثار و فداکاری وصفناپذیری حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج کنند در حالی که میدانستند با قبول این علقه، مشقات و سختیهای فراوانی را باید تحمل کنند ولی با اشتیاق فراوان به ازدواج با ایثارگران تن دادند. آنان با این عمل ایثارگرانه هم روحیه رزمندگان اسلام را تقویت کردند و هم برگهای زرینی بر تاریخ انسانیت این مرز و بوم افزودند. خانم دکتر کیهانی، پزشک بزرگواریست که در بیمارستان سرپلذهاب در خدمت مجروحان است او برای روحیه بخشیدن به بچههای جبهه حتی حاضر نشد در شهر خودش (تهران) ازدواج کند، بلکه پس از جاری کردن صیغه عقد در تهران، مراسم ازدواجش را در همان منطقه جنگی برپاساخت و سفره عقدشان از تجهیزات جنگی غنیمتی تزئین شده بود. 3. مداوای مجروحان در عصرهای گذشته که جنگها بیشتر به صورت تن به تن انجام میگرفت و در درجه اول نیروی بدنی برتر مطرح بود، کار دفاع و جنگ بر عهده مردان بود و زنان بیشتر به امور امدادی از قبیل مداوای مجروحان جنگی و پرستاری از آنها میپرداختند چرا که آنها به جهت صبر و بردباری در این زمینه از مردان قویتر بودند. با مطالعه تاریخ جنگهای صدر اسلام در مییابیم که مسؤولیت بزرگ پرستاری از مجروحان جنگی بر عهده زنان بوده است: «به حضرت زهرا خبر دادند پدرش در جنگ احد آسیب دیده است. سنگی به چهره او رسیده و چهرهاش را خونین ساخت است. با دستهای از زنان برمیخیزد، آب و خوردنی برمیدارد، به رزمگاه میروند. زنان مجروحان را آب میدادند و زخمهای آنها را میبستند و فاطمه جراحت پدر را شستشو میداد.» خون بند نمیآید پاره بوریایی را میسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مینهد تا جریان خون قطع شود. صفحات زرین تاریخ اسلام گواه وجود زیادی از زنان امدادگر در میدان جنگ میباشد. زنان ایران اسلامی نیز با اقتدا به زنان صدر اسلام در سختترین شرایط جنگی، در این عرصه مقدس به خدمت مشغول شدند. در دوران دفاع مقدس، بیمارستانها و سایر مراکز درمانی و پزشکی شاهد فداکاری و ایثارگریهای زنان شاغل در حرفه پزشکی و زنان داوطلبی بود که با گذراندن دورههای کوتاه مدت امدادگری با عشق و انگیزه به مجروحان و مصدومان جنگی، خدمت خداپسندانه مینمودند. آنها با ابتکار عملف مکانهای مناسب را به مراکز درمانی مبدل میساختند آنان در مناطق جنگ زده به کار امدادگری مبادرت ورزیدند و بدون هیچگونه ترسی در شهرهایی که هر لحظه زیر آماج گلوله توپ و خمپاره بود مجروحان را مداوا میکردند. در سی و پنج روز حماسه خرمشهر نقش زنان، از محدوده مکان و زمان خارج شد، آنان در واقع میداندار اصیل این فعالیت سخت و جانفرسا بودند که با کم شدن تعداد مردان امدادگری و رسیدگی به مجروحان را به دوش میکشیدند. آنان هر کاری نیاز بود و قادر بودند انجام میدادند از تخلیه مجروح و پرستاری و کار در آشپزخانه گرفته تا نگهبانی از بیمارستان. تمام سعی و تلاش آن شیرزنان مومن برای امداد و کمکرسانی به رزمندگان بود و در این راه نه از اسارت بیم داشتند و نه از کشته شدن هراسی به دل راه میدادند. آنها بجز ایفای تکلیف شرعی دفاع از سرزمینهای اسلامی همه چیز را فراموش کرده بودند و قلبشان تنها برای رضای خدا و حراست از انقلاب اسلامی در سینه میتپید. در این صحنههای پرشور و حماسه به زنانی برمیخوریم که در عنفوان جوانی با جثهای ضعیف زیر باران گلولههای دشمن، زخمیها را به دوش میکشیدند و به بیمارستانها حمل مینمودند. زهرا جوان بیست و یک ساله ای بود که در آن روزهای پرتب و تاب کارش کمک به مجروحان جنگی بود. او چنان با کمبود امکانات امدادی مواجه گردید که زخمهای مجروحی را با تکههای لباس بست. شواهد فراوانی از امدادرسانی زنان در دوران دفاع مقدس موجود میباشد که حاکی از عزم و اراده خستگیناپذیر زنان غیور این مرز و بوم است. فعالیت در بیمارستهای صحرایی و درمانگاههای مناطق عملیاتی غرب و جنوب نمونهای از این تلاشها می باشد. ولی متأسفانه فعالیت گسترده شیرزنان ایران اسلامی د راین مراکز مکتوب نشده و تنها مواردی از آنان به رشته تحریر درآمده است. از جمله آقای سیدامیر معصومی خاطرات تعدادی از پرستاران، امدادگران و پزشکان مناطق عملیاتی را در دو کتاب تحت عناوین «بالیننور» و «زنان جنگ» گردآوری کرده است. در این دو کتاب اندکی از ایثارگریها، رشادتها، شهامتها و رنجها و مشقتهای زنان ایثارگر ایران اسلامی در مناطق عملیاتی به رشته تحریر درآمده است که مطالعه آنها میتواند ما رابه اوج نقش زنان مسلمان کشورمان آشنا سازد. نقش امدادرسانی خواهران مسلمان همچون سندی جاودان در تاریخ دفاع مقدس حک شده است. عمق این فعالیت آنچنن وسیع و گسترده است که قلم را یارای بیان آن نیست. اما تا جایی که مقدور است باید این تلاش را به تصویر کشید و همگان را از شکوه و دلاوری ایثار زن مسلمان ایرانی آگاه کرد. زنانی که ضمن رعایت حجاب، آداب و شئون اسلامی نقش خویش را به بهترین نحو ایفا نمودن سهم و قدر و منزلت این زنان مجاهد در دفاع مقدس و پرورش شهیدان کمتر از مردان رزمنده و شهید نیست، زیرا علاوه بر انجام مسئولیت خویش روحیه دلیر مردان عرصه نبرد را نیز تقویت میکردند. زن مسلمان ایرانی، بازیابی هویت خویش را مرهون زحمات بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی میداند ایشان به طور مکرر از نقشهای مثبت زنان سخن به میان آورده و میفرمایند: «پیروز و سرافراز باد نهضت اسلامی زنان معظم ایران، افتخار بر این قشر عظیمی که با حضور ارزشمند و شجاعانه خود در صحنه دفاع، میهن اسلامی و قرآن کریم و انقلاب را به پیروزی رسانده و هم اکنون در جبهه و پشت جبهه در حال فعالیت و آماده فداکاری هستند.» زنان نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل میدهند و در پرورش و تربیت نیم دیگر نیز نقش اساسی دارند، بدون مشارکت این قشر عظیم، هیچ جامعهای به مدارج پیشرفت و توسعه نخواهد رسید. در حقیقت با توجه به نقش حساس و حیاتی زنان در صحنههای گوناگون جامعه و با بهرهگیری از توان آنهاست که میتوان به پیشبرد اهداف برتر و مقدس نظام جمهوری اسلامی دست یافت
اگر چه در تاریخ بیشتر بر جنبههای عاطفی و احساسی زنان تکیه شده است ولی زنان ما در طی حماسه دفاع مقدس دوش به دوش رزمندگان دلیر و غیور این مرز و بوم دلیرانه ایستادند و به جهانیان نشان دادند که در راه آرمان و عقیده خویش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشمپوشی کنند. عشق به اسلام و میهن سبب شده بود که آنان خانواده و خودشان را از خاطر ببرند و تنها به مصلحت نظام بیندیشند. زنان ایرانی در طی جنگ تحمیلی با پیروی از مکتب عاشورا و پیامرسان آن زینب کبری حماسههای فراموش نشدنی آفریدند. در این دوران زنان آگاه، فعال و پرتوان کشورمان در فعالیتهای پرتحرک و فراوانی همچون مقاومت در صحنههای نبرد، امدادگری، خدمات پشتیبانی و غیره شرکت داشتند که به شرح انها میپردازیم: 1. حضور در جبهه: زنان مسلمان ایرانی با الهام از تعالیم اسلامی با شجاعت و شهامت وصفناشدنی، در صحنههای مختلفی حتی در میدانهای رزم حضور یافتند. خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله زنانی بودند که در منطقه عملیاتی باقی ماندند و به کارهایی از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، کندن سنگر، تهیه و طبخ غذا برای رزمندگان مشغول شدند. زنان غیور و شجاع ایرانی گاه با دست خالی و یا چوبدستی مزدوران بعثی را به اسارت گرفتند. یک شیرزن سوسنگردی با چوبدستی خود چند سرباز عراقی را به اسارت گفت و قهرمان دیگری تعدادی از آنان را در یک اتاق محبوس کرد و به سربازن اسلام تحویل داد. آنان در شهرهای مرزی دلیرانه مقاومت کردند گویی ترس را از یاد برده بودند و فقط به حق میاندیشیدند و بس. از روحیه مقاوم و بسیار بالایی برخوردار بودند. اجساد مطهر پدران، برادران و دوستانشان را با دست خودشان به خاک میسپردند. جنگ علیرغم همه سختیها و مصیبتها نوانسته بود روال معمول زندگی آنان را مختل سازد؛ آنها بیتوجه به حالت جنگی به کار و فعالیت عادی و روزانه زندگی مشغول بودند. زنان شجاع آن دوران، حماسهسازان گمنامی بودند که شجاعت را به مردان و فرزندان خود میآموختند و به وجود فرزندان فداکارشان افتخار میکردند. آنان آیینه تمام نمای ایثار و فداکاری و اسطورههای شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن برای ایشان مفهومی نداشت و بر این عقیده بودند که تا آخرین نفس نباید پشت به دشمن کرد